سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دربه در غزل فروش

گریه

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد


هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد


روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل


گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد


بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد


دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد


خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد


خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد


سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس

دستمالِ تب‌بُر نم‌دار آرامم نکرد


ذوق
شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت


عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد



Weblog Themes By Pichak

لینک های مفید

موضوعات

آرشیو مطالب

درباره وبلاگ


عروسک مغازه ایی

بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 39079



تبادل لینک

فروش بک لینک